به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ بعد از ظهر روز گذشته ۲۷ بهمن، دومین نشست از سلسله سمینارهای آشنایی با ایده های بین رشته ای در علوم انسانی با حضور دکتر عباس کاظمی درباره موضوع «گئورگ زیمل؛ فرهنگ و تامل درباره ناچیزها» برگزار شد.
عباس کاظمی، عضو هیئت علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی اجتماعی وزارت علوم در ابتدای این جلسه با بیان اینکه صحبت از زیمل نسبت به دیگر جامعه شناسانی که تئوریهای دسته بندی شده و دقیقی دارند مانند مارکس و... دشوارتر است، اظهار داشت: سبک زیمل با گسستها و پراکنده نویسی ها مشخص می شود. او در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیست شناخته شده و با سنت ادبی آوانگارد همراه بوده است. زیمل در دوران خودش کم اهمیت بوده است و در دانشگاه کرسی استادی به او داده نمیشد اما برای دانشجویان جذابیت داشت. نوشتههای او خیلی پراکنده است و موضوعات بسیار متنوعی را نوشته است.
وی در مورد موضوع بحث خود اظهار داشت: یکی از بحثهای من این است که زیمل چگونه به عنوان یک متفکر بین رشتهای میاندیشید و دوم اینکه زیمل چگونه از طریق اهمیت دادن به جزئیات –یا ناچیزها- و اشیا پیرامون و پدیدههای بسیار ناقابلی که اطراف ما را احاطه کردهاند یک نوع جامعه شناسی متفاوتی را رقم میزند.
کاظمی تصویر کلی کار زیمل را اینگونه توصیف کرد: یان کرایب چهار اصل کلی را در مورد جامعه شناسی زیمل مشخص کرده است؛ اول تفکیک بین محتوا و شکل است که بسیار تحت تاثیر فلسفه نئوکانتیهاست. چطور میشود که به تجربه عشق و خشونت و حسادت و ... پرداخت در عین حال این تجربهها چگونه میشود در مفاهیم جامعه شناسی توضیح داده شود. نکته دوم اصل رابطهگرایی و کنش متقابل است. رابطهگرایی به این معنا که پدیدههای اجتماعی معناداری خود را مدیون روابط خود با پدیده های دیگر هستند. هیچ پدیده و مفهومی در دنیای روزمره در ذات خود معنا ندارد مثلا هیچ فقیری که ذاتاً فقیر باشد، نداریم و وقتی فقیر معنا دارد که یک شبکه رابطهای شکل میگیرد و در آنجا سرمایهداری وجود دارد که به فقیر بودن دیگری معنا میدهد.
وی ادامه داد: نکته سوم اصل فاصله است و همه چیز را در فواصل بین چیزها میفهمیم. بر اساس فاصله است که پدیدههای اجتماعی و کنش متقابل پدید میآید. مثلا روابط خانوادگی از طریق فاصلهها تعریف میشود که برادر، خواهر، پدر و... در فاصلههایی که ما در ارتباطات از هم داریم معنا پیدا میکنند. اصل چهارم اصل تضاد است که میتوان جهان روزمره را بر حسب دوگانگیهایی تعریف کرد که متضمن تضاد هستند. زیمل یک درک خنثی از تضاد دارد. مثلا میگوید ما در جهان مدرن توسط اشیا محاصره شدهایم که اینها امکان زیادی برای کنشورزی برای ما فراهم کردهاند اما به همان اندازه برای ما محدودیت ایجاد کردهاند و ما را در چارچوبهای خود شکل میدهند.
کاظمی در ادامه بحث خود در مورد مصائب بین رشتهای بودن گفت: ما که در مورد مطالعات فرهنگی کار میکنیم خیلیها ما را تمسخر میکنند و میگویند شما کار جدی انجام نمیدهید. مطالعات فرهنگی از هرجایی حرف میزند، در جایی به ادبیات نزدیک میشود و در جای دیگر به هنر و... . زیمل جز اولین کسانی بود که به عنوان یک متخصص بین رشتهای کار میکرد و به خاطر همین هم در هیچ دپارتمانی جایگیر نمیشد؛ لذا برای همین هم جدی گرفته نمیشد. نوشتههای او خلاقانه، داستانگویه و بین رویا و واقعیت در نوسان است. وقتی در مورد مسائل مختلف از جمله مد و فقیر و... صحبت میکند به چارچوبهای تحقیق توجهی ندارد، مثلا کارهای او بدون رفرنس بوده است.
این پژوهشگر مطالعات فرهنگی افزود: زیمل مشاهدات خود را صرفاً توصیف به معنای انسانشناسی آن نمیکند اما طوری حرف نمیزند که هیچ ارتباطی با واقعیت و زندگی روزمره نبینید. وقتی «کلانشهر و حیات ذهنی» زیمل را میخوانیم نمیدانیم در مورد چه شهری حرف میزند و چه دوره تاریخی را در نظر دارد. قاعدتا باید در مورد برلین یعنی جایی که او زندگی میکند حرف بزند ولی برلین در نوشتههای او دیده نمیشود. او از زاویهای متفاوت از یک انسانشناس یا جامعه شناس و یا فیلسوف، مسائل را میبیند. جایی میایستد که هم یک انسانشناس و هم یک جامعهشناس و هم یک فیلسوف میتواند از آن استفاده کند.
عضو هیأت علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی اجتماعی وزارت علوم افزود: غریبه برای فهم یک پژهشگر بین رشتهای مهم است، وی در این باره گفت: زیمل، غریبه را با دورهگرد مقایسه میکند. دورهگرد میآید و میرود ولی غریبه کسی است که میماند اگرچه بر انفصال آمدن و رفتن هنوز غلبه نکرده است. زیمل سعی میکند غریبه را با مفهوم فاصله معرفی کند. غریبه نه آنقدر نزدیک است که جزئی از آن گروه شود و نه آنقدر دور است که ما آن را نبینیم. لذا رابطه آن بر اساس دوری-نزدیکی فهم میشود. غریبه نگاهی متفات نسبت به فرد بومی دارد و سعی میکند به اطراف خود طوری نگاه کند که -در حالی که همه چیز برای افراد بومی، طبیعی و آشناست- برای او همه چیز عجیب و جذاب است. محقق به عنوان غریبه چنین حسی را باید داشته باشد. غریبه در اینجا یک امکان روششناختی هم به ما میدهد. دو نگاه مسلط در تحقیقات اجتماعی وجود داشته است که یکی این است که من باید جزئی از بوم شوم تا جامعه را بفهمم یا باید کاملا بیگانه باشم تا این فهم صورت گیرد؟ رویکرد دورکیمی نگاه کردن به مثابه شیء است. یعنی از دور به مسائل نگاه کنم و نوع دیگر مشاهده مشارکتی است که باید چنان ذوب فضا و رویکرد روزمره آن گروه شد که همان طوری ببینی که آنها میبینند. اما زیمل راه دیگری را مشخص میکند که شما غریبه باشید.
کاظمی با بیان اینکه زیمل یکی از کسانی است که فهم فرهنگی مدرنیته را برای ما ممکن کرده است، گفت: برای این کار زیمل ما را به سمت مطالعه زندگی روزمره میبرد. برای فهم آنچه که در جامعه میگذرد باید به سمت زندگی روزمره رفت این یعنی بر خلاف آنچه پیش از این در علوم اجتماعی وجود داشته است. یعنی بر خلاف دیدن ساختارهای اجتماعی، نهادهای اجتماعی و سازمانها، زندگی روزمره را در تمام لایهها ببینیم. لذا زیمل از اولین کسانی است که میتوان او را کاوشگر زندگی روزمره لحاظ کرد.
وی اضافه کرد: زیمل نئوکانتی بوده و در علوم اجتماعی جز اولین کسانی است که فلسفه را به میدان آورده و در جزئیات زندگی روزمره درگیر کرده است. آدورنو یکی از کسانی که از زیمل خیلی متاثر است میگوید زیمل فلسفه را به سوژههای عینی نزدیک کرد. مانهایم و لوکاچ اینگونه زیمل را روایت میکنند که او یک جامعه شناس امپرسیونیسم است. امپرسیونیسم به معنای ثبت دقیق جزئیات زندگی روزمره بدون اینکه با روتوش نظریه شکل متفاوتی به آن داده شود. برخی زیمل را با بودلر نیز مقایسه کردهاند که نقاشی زندگی روزمره را ارائه میدهد.
زیمل به جای پرداختن به پدیدههای به اصطلاح مهم به پدیده های به اصطلاح غیر مهم میپردازد. سعی می کند که در سطح زندگی روزمره شنا کند و عمق را در سطح ببیند و یا سطح را عمق ببخشد.
این استاد دانشگاه با اشاره به اینکه جامعه شناسان به مسائلی مانند ساختارهای اجتماعی و روابط بین سیستم ها و سازمان ها و... میپردازند و کمتر به مسائل جزئی و به تعبیر زیملی ناچیز پرداخته اند، گفت: یکی از پدیده هایی که تحلیل فرهنگی عمیقی در جامعه ما دارد پدیده چشم چرانی است. پدیده ای مهم که در عین حال غیرمهم در نظر گرفته شده است. خیلی جای تحلیل دارد ولی هیچ جامعه شناسی یک پروژه تحقیقاتی در مورد آن انجام نمیدهد.
کاظمی در مورد عناصر روش شناختی زیمل توضیح داد: زیمل با یک نوع روششناسی به پدیدههایی جزئی میپردازد و در این بستر نگاهی میکروسکوپیک دارد. یعنی ثبت بی امان لحظه ها و اتفاقات رومزه و بعد فهم و توصیف یکتایی آن. عنصر دیگر روششناختی زیمل حرکت از یک عنصر جزئی برای فهم کلیت است. فریزبی به مثالی اشاره میکند و میگوید زیمل امر روزمره را همان قدر برای جامعه مهم می داند که پزشکان سلول را برای بدن مهم می دانند. وقتی زیمل از جامعه حرف می زند از کلیت جامعه شروع نمی کند بلکه از فرد و عناصر متقابل که در میان کنش های ما نهفته است، شروع می کند. مثلا برای توضیح مد از کنش متقابل شروع می کند.
وی با بیان اینکه یکی دیگر از تکنیک ها رابطه دیدن است، گفت: ما اگر بخواهیم پدیده ها را در خودشان ببینیم ارزش مطالعه ندارند. مثلا حسادت یک امر رابطه ای است و هیچ کسی ذاتاً حسود نیست. حسادت وقتی معنا می یابد که رابطه ای شکل بگیرد. اما در هر رابطه ای حسادت شکل نمی گیرد و مثلا دختر به مادر خود حسادت نمی کند ولی به خواهر و دوست خود می تواند حسادت کند. لذا این شبکه رابطه است که به حسادت معنا می دهد.
کاظمی افزود: نکته نهایی در این بخش این است که زیمل به ما میگوید که به ناچیزها باید به شکل انتزاعی نگاه کرد و این امر طوری باید صورت بگیرد که آن تجربه از محتوا تهی نشود. در تحلیل نظری باید دقت کنیم که جزئیاتی که در آن رویداد ثبت شده از میان نرود. شما اگر چشم چرانی را بخواهید با دستگاه سراسربین فوکو توضیح دهید، اگر همان دستگاه را توضیح دهید و در آخر به چشم چرانی اشاره کنید، به این سوالات پاسخ نمی دهد که مثلا چرا این چشم چرانی اینقدر در ایران موضوعیت و کارکرد منفی دارد؟ ناچاریم بر جزئیاتی تکیه کنیم که آن خاص بودگی جامعه مورد نظر را نشان دهد. لذا باید بگوییم جامعه ایران چه نوع جامعه ای است؟ مثلا ساختار مردانه جامعه ایران چشمچرانی را یک عمل مردانه میکند و ساختار متجاوزگرانه در اینجا نیز نمود پیدا میکند. البته چشمچرانی مثل تملق و چاپلوسی سیال است. لذا باید متناسب با ساختارها و شرایط جامعه ما توضیح داده شود.
وی با اشاره به تکنیکهای یاد شده گفت: زیمل جز اولین کسانی بوده که ما را به مطالعه فرهنگ اشیا دعوت کرده است. این امر در فلسفه بیشتر موضوعیت پیدا میکند و سخن از فلسفه اشیا میشود. در انسانشناسی نیز آپادورای، راجع به زندگی اجتماعی اشیاء صحبت کرد به طوری که اشیا در چرخه انتقال و تبادل استقلال پیدا میکنند و به زندگی ما هویت و شکل میدهند. زیمل اعتقاد داشت که اشیا در جامعه مدرن یک حضور مستقل دارند که مثل انسانها آنها نیز شبکه روابط دارند. زیمل هم رویکرد مثبت به زندگی اشیا داشت و هم رویکرد منفی مثلا در خصوص پل ها و درها نقشی که اشیا در برقراری ارتباط، برقرار می کنند را گوشزد می کند، اما در جای دیگر در مثال پول می گوید وقتی پول وارد جامعه می شود آنگاه که بر جامعه مدرن مسلط شد، نظام مبتنی بر عاطفه و روابط اولیه را به حاشیه راند و یک روابط عقلانی را در جامعه مسلط کرد. ذهنیت ما را کمی و محاسبهگرانه کرد. لذا وقتی پول در زندگی روزمره حضور پیدا میکند، حیات ذهنی خاص خودش را ایجاد می کند. حیات ذهنی فردی که در شهر متولد می شود با فردی که در روستا متولد می شود متفاوت است چون در شهر آدم ها بیشتر درگیر نظام های عقلانی از جمله پول هستند. بنابراین مناسبات و تعاملات ما نیز عوض میشود.
این استاد دانشگاه، شاهکار زیمل را در فرهنگ اشیاء، تفکیک بین فرهنگ ذهنی و فرهنگ عینی خواند و گفت: نگرانی زیمل این است که فرهنگ عینی یعنی تولیدات و اشیا ما بر فرهنگ ذهنی مسلط شده است. یکی از نمونه های فرهنگ عینی همین اشیا هستند که ما را احاطه کرده اند.
وی در پایان گفت: بعد از زیمل سنت او با بنیامین تداوم پیدا می کند. من بیشتر علاقه مندم زیمل را از این حیث ترجمه کنیم یعنی زیملی که از مسیر بنیامین میگذرد. به نظر من این مسیر، مسیر درستی خواهد بود نه مسیر پست مدرن که بیشتر جنبه های هنری کار او را در نظر می گیرند. ما از عناصر ناچیز روزمره به آن خاطر صحبت می کنیم که بخواهیم یک تامل دیالکتیکی در مورد جامعه ای داشته باشیم که آن جامعه نیازمند نقد و شفافیت است.
نظر شما